به نام خدا
بسیاری از شاگردان وی به مانند جونگ دو جون و گوان گون از نئو
کنفسیوسیسم به عنوان پایه ایدئولوژیکی برای برانداختن پادشاهی بودائی مسلک گوریو و
تاسیس سلسله کنفسیوسی چوسون سود بردند. اما خود یی سک به سلسله گوریو وفادار باقی ماند
و عقیده ای به محو بودائیت نداشت. اگر چه وی در موضوعات عمومی کنفسیوسیسم را مطلوب می داشت، یی سک کتب بودائی ذِن و اعمال بودائیان
را مورد احترام قرار می داد.
یی سِک به همزیستی “سه نظم” یعنی کنفسیوسیسم،بودائیت و تائوئیسم معتقد بود. او بعد از پیدایش سلسله چوسون از تمامی پست های سیاسی اش استعفا داد. در اواخر زندگی اش وی به سمت رئیس آکادمی کنفسیوسی کشوری منصوب شد. چیز زیادی در مورد چگونگی مرگ وی در دست نمی باشد اما برخی بر این باورند که وی به مانند جونگ مونگ جو (چهار سال قبل تر در سال ۱۳۹۲) در حین گذر از یک پل به قتل رسیده است. زمانی که یی سونگ گی به وی پیشنهاد پست نخست وزیری را داد، یی سک پیشنهاد را رد کرده و به او گفت که نمی تواند به دو پادشاه (گوریو و چوسون) خدمت کند. متعاقبا یی سونگ گی به مردانش دستور داد که اگر او نتواند در مدت زمان معینی از پل عبور کند وی را بکشند و اگر او به موقع از پل گذر کند، به وی اجازه رفتن را بدهند. او به دلیل اینکه به موقع از پل عبور نکرد کشته شد.
یی سک اشعار، رساله ها و نامه های مختلفی از خود به جای گذاشته بود که
در
” آثار جمع آوری شده موگون” تدوین گشته است.
او به عنوان یکی از ” سه محقق زاهد” که به اصول کنفسیوسی پایبند بوده و توسط یی
سونگ گی تبعید شدند، در یادها مانده است.
نمونه ای از اشعار یی سک: در این شعر وی به طور ضمنی اشتیاق خود را
برای ملاقات شخصی با صداقت سیاسی که بتواند احساس از دست دادنش را با او در میان
بگذارد، فاش می کند.
در دره برفهای ذوب شده/
ابرها عمیقا جمع شده اند/
گل آلوی مفرح قلب/
حال شکوفه های آن کجاست؟/
من در غروب آفتاب به تنهایی ایستاده ام/
در حالی که نمی دانم کجا بروم/